اختلافات و درگیری های پدر و مادرم مرا به کوچه و خیابان کشاند، جایی که برای پنهان کردن سرشکستگی هایم دست به هر کاری می زدم و بدون آن که کسی بر رفتارم نظارت کند، به سوی هر خلافی کشیده می شدم تا به دیگران بفهمانم هر کاری را دوست داشته باشم انجام می دهم و کسی نمی تواند مرا سرزنش کند تا این که ...
جوان 20 ساله ای که به اتهام سرقت دریچه های فاضلاب شهری و کنتورهای آب از
مجتمع های مسکونی دستگیر شده است، در حالی که اختلافات خانوادگی و طلاق پدر
و مادرش را عامل اصلی خلافکاری هایش می دانست به مشاور و مددکار اجتماعی
کلانتری الهیه مشهد گفت: 12 سال بیشتر نداشتم که اولین بار لب هایم با
فیلتر سیگار آشنا شد.
آن زمان در مقطع ابتدایی تحصیل می کردم اما می خواستم
به دوستانم بفهمانم که من بزرگ شده ام و از سوی دیگر هم حس کنجکاوی به
کشیدن سیگار وادارم می کرد چرا که پدرم معتاد بود و همواره در حین استعمال
مواد مخدر، سیگار می کشید. اگرچه بدبختی های من از همین تجربه سیگار کشیدن
آغاز شد اما اختلافات شدید پدر و مادرم به این موضوع دامن می زد تا جایی که
من برای فرار از بگومگوها و درگیری های آن ها راهی کوچه و خیابان می شدم و
سیگارهایی را که از پدرم می دزدیدم دود می کردم ولی خلاف من تنها سرقت
سیگار از پدرم نبود بلکه او بیشتر اوقات مرا برای تهیه مواد مخدر نزد خرده
فروش محل می فرستاد و من در همین فاصله مقدار کمی از مواد مخدرش را می
دزدیدم. خلاصه 16 ساله بودم که بالاخره پدر و مادرم از یکدیگر جدا شدند و
من به ناچار به زندگی در کنار پدرم ادامه دادم چرا که می توانستم از مواد
مخدر و سیگارهایش استفاده کنم.
به همین دلیل دیگر ادامه تحصیل برایم امکان
نداشت و من با رها کردن مدرسه در حالی آواره کوچه و خیابان شدم که به بهانه
یافتن شغل با دوستانم به مصرف مواد مخدر می پرداختم و پدرم نیز گاهی سر
کار نمی رفت. من برای تهیه مواد مخدر دچار مشکل می شدم و در نهایت در یک
صافکاری خودرو به عنوان شاگرد و پادوی کارگاه مشغول کار شدم. هنوز مدت
زیادی از آغاز به کارم نمی گذشت که برای تامین هزینه های اعتیادم دست به
سرقت پول از کارگاه زدم ولی صاحبکارم خیلی زود متوجه ماجرا شد و مرا از
کارگاه اخراج کرد. دیگر نمی توانستم در جایی مشغول کار شوم چرا که ماجرای
سرقت پول های اندک کارگاه در میان تعمیرکاران پیچید. من که دیگر بیکار بودم
و از سویی نمی توانستم درد خماری را تحمل کنم، به جمع آوری ضایعات روی
آوردم در این شرایط خانه و زندگی پدرم را فراموش کرده بودم و در پاتوق های
معتادان روزگارم را می گذراندم تا این که با «افضل» آشنا شدم.
او یک دستگاه
وانت مدل پایین داشت و ضایعات جمع آوری می کرد وقتی یکی دو بار کنار هم
مواد مخدر مصرف کردیم و فهمید که من جا و مکانی ندارم پیشنهاد کرد از داخل
مجتمع های مسکونی دریچه های چدنی کنتورهای آب را سرقت کنم. من هم که در
شرایط بدی قرار داشتم، بلافاصله پیشنهادش را پذیرفتم و با او همراه شدم. از
آن روز به بعد به بهانه جمع آوری ضایعات وارد مجتمع های مسکونی می شدیم و
دریچه کنتورها را سرقت می کردیم. آن قدر سرقت ها برایمان عادی شد که در حال
حرکت به ساختمان های نیمه ساز هم دستبرد می زدیم یا در تاریکی شب دریچه
های فاضلاب خیابان ها را به سرقت می بردیم. روز بعد هم اموال سرقتی را به
یک فرد تبعه خارجی در جاده قدیم قوچان (بولوار توس) می فروختیم تا هزینه
های اعتیادمان را تامین کنیم. اما وقتی به یکی از مجتمع های مسکونی منطقه
الهیه دستبرد زدیم، 10 دقیقه بعد در چنگ نیروهای تجسس گرفتار شدیم، قبل از
آن که بتوانیم اموال مسروقه را پنهان کنیم.
شایان ذکر است، به دستور سرهنگ حاجی زاده (رئیس کلانتری الهیه) پرونده این متهم به مجتمع قضایی شهید کامیاب مشهد ارسال شد.
ماجرای واقعی با همکاری پلیس پیشگیری
خراسان رضوی